باز کاغذ هات رو باز کردی ؟
چی شده می خوای فریاد بکشی ؟
با قلم بی صدا داد بزنی ؟
از ادمها شاکی شدی ؟
دوباره هوای پرواز داری ؟
بالهات رو چیدن نازنین
پرهات هم ریختن رو زمین
پرواز دیگه تو خواب و خیاله
قلبی داشتی و خدایی
اونها رو هم بخشیدی و رفت
دیدی علی موند و حوضش
حوض خالی با ماهی های خیالی
دنبال آشنا می گشتی ؟
دیدی پیدا نمیشه
مشتها را به عشق گل باز می کردی
گل یا پوچ بازی می کردی ؟
دیدی همه ی مشتها خالی بود
دیدی همه ی گلها پوچ بودن؟
دیدی گلی نچیدی حتی تو خیال ؟
هر مشتی که باز میشد
در دل چه کشیدی نازنین ؟
پوچ و هیچ ،هیچ و پوچ
دیدی بازنده بودی
ولی چه دیر فهمیدی